نقد و بررسی تخصصی آنها به اسبها شلیک می کنند- اثر هوراس مک کوی- ترجمه محمدعلی سپانلو
قیمت70000
آنها به اسبها شلیک می کنند
دربارهی کتاب:
راوی داستان، مردی که آزارش به مورچه نمیرسد، آدم صلحجویی که میخواهد همه را آشتی بدهد. شهروند مودبی که خاضعانه به قانون، به پلیس، به رئیس، و به زن احترام میگذارد. او همواره به ملاحظه تنگناهای موجود کوتاه میآید، آرزوی بزرگ فیلمسازی را به خواب میسپارد و در عالم واقع آن را به امید تهیه دو سه حلقه فیلم تخفیف میدهد. مردی است سلیمالنفس که در همه چیز منفعل است، حتی در عشقبازی.
او حرف شنو و سربزیر است. در آغاز داستان این گلوریاست که او را به مسابقه مرگبار رقص میکشاند، اما وقتی به صحنه میرود، وظیفهاش را تا حد ممکن بینقص انجام میدهد.
و چون بلندپروازیهایش را مهار کرده، در آخر کار فقط به مواهب رایگان طبیعت، مثلا آفتاب، قانع است. گرچه از این یکی هم محروم میماند. با معصومیت کمنظیری سقوط ارزشها و خیمه شببازی ادعاها را در جامعه سرمایه سالاری روایت میکند، اما هرگز قضات نمیکند، زیرا حتی در دم مرگ هم نمیخواهد درگیر شود. و بالاخره آدمکشی او هم بهگونهای سادهلوحانه صورت میگیرد.
برشی از کتاب:
گلوریا گفت: «من از همهی این کارها بیزارم. از همهی هنرپیشهها بیزارم. از اینکه یکریز یک کار را تکرار کنیم بیزارم.»
گفتم: «پارهای وقتها از آشنایی با تو پشیمان میشوم. حقیقتش این است که من هم از حرفهای یکجور و یکنواخت کسل میشوم. پیش از آشنایی با تو نمیدانستم معاشرت با آدمهای سیاهدل چه مزهای دارد.»
همراه جفتهای دیگر، پشت خط شروع مسابقه جمع شدیم. گلوریا گفت: «از زندگی خستهام، از مرگ میهراسم.»
جمز بیتس که حرف گلوریا را شنیده بود طعنه زد: «احسنت، تکهی خوبی است برای آواز. میتوانی یک ترانه بسازی دربارهی کاکاسیاه پیری که در یک حوضچه کار میکند، که از زندگی خسته شده و از مرگ هم میترسد. سیاهه مثلاً عدلهای پنبه را به دوش میکشد و دربارهی رود میسیسیپی تصنیف میخواند. خوب توجه کن، یک اسم مناسب هم روی ترانهات بگذار. مثلاً پیرمرد رودخانه.»
از دیگر آثار هوراس مککوی که توسط نشر نیماژ منتشر شده است، میتوان به «کفن جیب ندارد» با ترجمهی شهریار وقفیپور اشاره کرد.
از دیگر آثار محمدعلی سپانلو که توسط نشر نیماژ منتشر شده است، میتوان به مجموعهشعر «این قطار به ابدیت میرود» و ترجمهی نمایشنامهی «هندی از رویاها» نوشتهی هلن سیکسو اشاره کرد.