نقد و بررسی تخصصی در دفاع از انقلاب نیکاراگوا (ساندنیست ها سخن می گویند)
قیمت55000
در دفاع از انقلاب نیکاراگوا (ساندنیست ها سخن می گویند)
سياست و حکومت ـ قرن ۲۰
نيکاراگوئه
تاريخ ـ انقلاب ـ ۱۹۷۹ ـ
نيکاراگوئه
مروری بر کتاب
ساندنیست ها سخن می گویند
در سال 1961 بود که «کارلوس فونسکا» دانشجوی جوان نیکاراگوئهای «جبهه ملی رهاییبخش ساندینیستها» را بنیان نهاد. این حزب اگرچه در دهه 60 میلادی حزبی کوچک به شمار میرفت؛ اما برخورد بیرحمانه سوموزا، دیکتاتور وقت نیکاراگوئه این توهم را برای همه ایجاد کرد که «ساندنیست»ها گروهی قدرتمند و خطرناکند.
زلزله سال 1972 میلادی در شهر ماناگوآ، پایتخت نیکاراگوئه، آخرین میخ بر تابوت دیکتاتوری «لوموزا» بود. 90 درصد پایتخت ویران شده بود؛ اما سود مدیریت و فساد آشکار سوموزا که در بازسازی شهر اهمال میکرد، زمینه را برای سقوط او و روی کار آمدن«ساندینیست»ها فراهم کرد. انحصاری کردن صنایع کلیدی در بازسازی نیکاراگوئه اقتصاد این کشور را به شدت تضعیف کرد، تا جایی که دیگر کسی حاضر به حمایت از دیکتاتور نبود. در سال 1976 میلادی ادغام چند شرکت تولید پارچه کتان با یکدیگر باعث کاهش شدید قیمت آن در بازار شد. این کاهش قیمت باعث شد تا اقتصاد نیکاراگوئه که به شدت به محصول کتان وابسته است با مشکلاتی جدی روبرو شود.
ضعف اقتصادی شدید سبب شد تا «ساندنیست»ها با قدرت و جسارت بیشتری به جلو حرکت کنند و قدرت را در دست بگیرند. این روند تا آنجا ادامه یافت که سرانجام «ساندنیست»ها در ژوئن سال 1979 میلادی با حمایت قاطع مردم با تکیه بر عناصری مانند کلیسا، به قدرت رسیدند و دانیل اورتگا، رئیسجمهوری نیکاراگوئه شد. اورتگا اگرچه با تفکرات چپگرایانه به قدرت رسیده بود اما مانند بسیاری از همکیشانش عمل نکرد و در سال 1990 میلادی تن به برگزاری انتخابات آزاد داد. دانیل اورتگا و همحزبیهای ساندینیستاش شکست خوردند و البته از شکست خود به شدت شوکه شدند. با این حال اما قدرت را به طور مسالمتآمیز واگذار کردند. پارتیزانهای سابق گویی مسیر جدیدی را در سیاست انتخاب کرده بودند و نقطه عطف سیاست برای آنها نه خیابان که صندوق رای بود.
اگرچه سرمشق انقلاب کوبا همواره الهام بخش مبارزات مردم آمریکاى لاتین و سراسر جهان بود، اما انقلابى که در ژوئیه ۱۹۷۹ میلادى در نیکاراگوئه رخ داد و تحولات انقلاب ناشى از آن نتیجه مستقیم مبارزه ده ها ساله مردم این کشور براى رهایى از یوغ سلطه خارجى و تلاش براى کسب حاکمیت بر سرنوشت خودشان بود. همان طور که رهبران نیکاراگوئه بارها در سخنرانى هاى خود تاکید کرده اند این کشور نیز همانند دیگر کشورهاى آمریکاى مرکزى و جنوبى طى ده ها سال چیزى بیش از حیاط خلوت امپریالیسم آمریکا نبود. طى تمامى دوران سه ربع قرن، مبارزات مردم نیکاراگوئه حول پایان دادن به سلطه مالى- سیاسى آمریکا و شرکت هاى چند ملیتى آن و تلاش قهرمانانه براى بازیافتن عزت نفس و شرف ملى متمرکز شده است.