نقد و بررسی تخصصی سه بازی از : صفی ، قایقران رود پاییز و …
قیمت55000
سه بازی از: صفی ، قایقران رود پاییز و ..
خلاصه ای از کتاب
سه نمایشنامه
…علیاصغر هدایتزاده صفوی، مشهور به «صفی» متولد سال 1310 تهران است. از دانشگاه تهران، لیسانس تاریخ گرفت و در کارخانه دخانیات استخدام شد. اما علاقه وافر او به نوشتن، او را به نمایشنامهنویسی کشاند و با افرادی چون، صادق هدایت، اخوانثالث و احمد شاملو، محمدعلی جعفری و… معاشرت کرد.
…تقریباً ۲۶ نمایشنامه و داستان نوشتم، اما فقط از «قایقران رود پاییز» خوشم میآید. این کتاب را آقای عبدالعلی دستغیب نقد کرد و نقد این کتاب باعث رفاقت من و او شد. از دیگر نوشتههایم «سرپوش سربی» است یادم میآید در مقدمه کتاب آورده بودم : «خواهید توانست در زیر سرپوش سربی (آسمان) قدم بزنید ولی دیگر نمیدانید کجایید و از تمامی مسائل جاری بیخبر هستید…»
این داستان را به هدایت دادم. همچنین «بر لوح کبود» را، بعد از نوشتن به اخوانثالث دادم او هم قطعه زمستان را برایم خواند و من آن را از بر کردم. نمایشنامه «طوفاقی» را نیز نوشتم که عزتالله انتظامی از آن خوشش آمد.
برای نوشتن این نمایشنامه، به قهوهخانه رفتم و با یکی از کفتربازهای تهران آشنا شدم. او مرا به خانهاش برد و قفس کبوترهایش را نشانم داد و درباره هرکدام از کبوترها و نامشان صحبت کرد.یکی از کبوترهای وی همیشه در 15 متری لانه پرواز میکرد و معلق میزد و من بر این اساس نام نمایشنامه را طوفاقی گذاشتم.
بعدها آقای عزتالله انتظامی آن را دید. سپس نمایشنامهای از من خواست و بعد از اتمام نمایشنامه مبلغ 50 هزار تومان چک به من داد، این چک از طرف اداره تئاتر بود، با آنکه نیاز نداشتم اما از گرفتن پول شوکه شدم و فکر میکردم سر به سرم گذاشتهاند!
دیباچه:
قایقران رود پاییز
توفانی
سرپوش سربی
کتاب سه بازی از صفی ؛ قایقران رود پاییز و …
قیمت55000
سه بازی از: صفی ، قایقران رود پاییز و ..
خلاصه ای از کتاب
سه نمایشنامه
…علیاصغر هدایتزاده صفوی، مشهور به «صفی» متولد سال 1310 تهران است. از دانشگاه تهران، لیسانس تاریخ گرفت و در کارخانه دخانیات استخدام شد. اما علاقه وافر او به نوشتن، او را به نمایشنامهنویسی کشاند و با افرادی چون، صادق هدایت، اخوانثالث و احمد شاملو، محمدعلی جعفری و… معاشرت کرد.
…تقریباً ۲۶ نمایشنامه و داستان نوشتم، اما فقط از «قایقران رود پاییز» خوشم میآید. این کتاب را آقای عبدالعلی دستغیب نقد کرد و نقد این کتاب باعث رفاقت من و او شد. از دیگر نوشتههایم «سرپوش سربی» است یادم میآید در مقدمه کتاب آورده بودم : «خواهید توانست در زیر سرپوش سربی (آسمان) قدم بزنید ولی دیگر نمیدانید کجایید و از تمامی مسائل جاری بیخبر هستید…»
این داستان را به هدایت دادم. همچنین «بر لوح کبود» را، بعد از نوشتن به اخوانثالث دادم او هم قطعه زمستان را برایم خواند و من آن را از بر کردم. نمایشنامه «طوفاقی» را نیز نوشتم که عزتالله انتظامی از آن خوشش آمد.
برای نوشتن این نمایشنامه، به قهوهخانه رفتم و با یکی از کفتربازهای تهران آشنا شدم. او مرا به خانهاش برد و قفس کبوترهایش را نشانم داد و درباره هرکدام از کبوترها و نامشان صحبت کرد.یکی از کبوترهای وی همیشه در 15 متری لانه پرواز میکرد و معلق میزد و من بر این اساس نام نمایشنامه را طوفاقی گذاشتم.
بعدها آقای عزتالله انتظامی آن را دید. سپس نمایشنامهای از من خواست و بعد از اتمام نمایشنامه مبلغ 50 هزار تومان چک به من داد، این چک از طرف اداره تئاتر بود، با آنکه نیاز نداشتم اما از گرفتن پول شوکه شدم و فکر میکردم سر به سرم گذاشتهاند!
دیباچه:
قایقران رود پاییز
توفانی
سرپوش سربی
کتاب سه بازی از صفی ؛ قایقران رود پاییز و …