نقد و بررسی تخصصی که از باد و باران- به کوشش دکتر محمود امامی نائینی
قیمت90000
…. که از باد و باران
وري بر كتاب
مجموعه مقالاتی از اساتید ؛ اسلامی ندوشن ، بهار ، باستانی پاریزی ، برومند ، مینوی ، شفیعی ، آذرخشی و …
حکيم ابوالقاسم فردوسي طوسي سخنسراي نامي ايران و سراينده شاهنامه حماسه ملي ايرانيان است. فردوسي را بزرگترين سراينده پارسيگو دانستهاند. حکيم فردوسي در «طبران طوس» در سال 329 هجري به دنيا آمد. پدرش از دهقانان طوس بود و از نظر مادي داراي ثروت و موقعيت قابل توجهي بود. از احوال او در عهد کودکي و جواني اطلاع درستي در دست نيست ولي مشخص است که در جواني با درآمدي که از املاک پدرش داشته به کسي محتاج نبوده است؛ اما اندک اندک آن اموال را از دست داده و به تهيدستي گرفتار شده است.
فردوسي از همان ابتداي کار که به کسب علم و دانش پرداخت، به خواندن داستان هم علاقمند شد و مخصوصاً به تاريخ و اطلاعات مربوط به گذشته ايران عشق ميورزيد. همين علاقه به داستانهاي کهن بود که او را به فکر به نظم در آوردن شاهنامه انداخت. چنان که از گفته خود او در شاهنامه بر ميآيد، مدتها در جستجوي اين کتاب بوده است و پس از يافتن دستمايه اصلي داستانهاي شاهنامه، نزديک به سي سال از بهترين ايام زندگي خود را وقف اين کار کرد. او خود ميگويد:
بسي رنج بردم بدين سال سي
عجم زنده کردم بدين پارسي
پي افکندم از نظم کاخي بلند
که از باد و باران نيابد گزند
بناهاي آباد گردد خراب
ز باران و از تابش آفتاب
فردوسي با خلق حماسه عظيم خود، برخورد و مواجهه دو فرهنگ ايران و اسلام را به بهترين روش ممکن عينيت بخشيد، با تأمل در شاهنامه و فهم پيش زمينه فکري ايرانيان و نوع انديشه و آداب و رسومشان متوجه ميشويم که ايرانيان همچون زميني مستعد و حاصل خيز آمادگي دريافت دانه و بذر آيين الهي جديد را داشته و خود به استقبال اين دين توحيدي رفته اند. چنان که در سالهاي آغازين ظهور اسلام، در نشر و گسترش و دفاع از احکام و قوانينش به دل و جان کوشيدند. اهميت شاهنامه فقط در جنبه ادبي و شاعرانه آن خلاصه نميشود و پيش از آن که مجموعه اي از داستانهاي منظوم باشد، تبارنامه اي است که بيت بيت و حرف به حرف آن ريشه در اعماق آرزوها و خواستههاي جمعي ملتي کهن دارد. ملتي که در همه ادوار تاريخي، نيکي و روشنايي را ستوده و با بدي و ظلمت ستيز داشته است.
برخلاف آن چه مشهور است، فردوسي سرودن شاهنامه را صرفاً به خاطر علاقه خودش و حتي سالها قبل از آن که سلطان محمود به سلطنت برسد، آغاز کرد؛ اما چون در طي اين کار رفته رفته ثروت و جواني را از دست داد، به فکر افتاد که آن را به نام پادشاهي بزرگ کند و به گمان اينکه سلطان محمود چنان که بايد قدر او را خواهد شناخت، شاهنامه را به نام او کرد و راه غزنين را در پيش گرفت. اما سلطان محمود که به مدايح و اشعار ستايشآميز شاعران بيش از تاريخ و داستانهاي پهلواني علاقه داشت، قدر سخن فردوسي را ندانست و او را چنانکه شايستهاش بود تشويق نکرد.